میدونید شهیدکیه؟ اونی که عاشق واقعی میشه میدونید عشقش کیه ؟عشق اون عشقی فراتر از شماست آره عشق هرشهید فقط خداست . میدونید اهل کجاست ؟اهل آسمونه و جاش اون بالاست با زمین غریبه دوستدار خداست.میدونید چی شد که اینجوری شده ؟انگاری دیده خدا رو دل به دنیانمی بنده موقع رفتن به جبهه از ته […]
بسم الله الرّحمن الرّحیمو الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین. یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال. عید نوروز و حلول سال نو را تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان، بخصوص به خانوادههای مکرّم شهیدان […]
وقتی که کارش تمام می شد ماشین را درخانه اش می گذاشت و برای کارهای شخصی و مهمانی رفتن با موتور می رفت. وقتی به او میگفتند ماشین درخانه هست آنوقت با موتور زن و بچه ات را جایی می بری؟ می گفت: ماشین مال بیت المال است و من هرگز استفاده شخصی نمی کنم.
همیشه سعی می کردند در جامعه مشکلاتی که هست مثل بی حجابی خانمان را و سرکوچه نشستن های خانم ها را به من تذکر می دادند که من از این مسئله خیلی ناراحتم
وقتی من روی حسین را بازکردم احساس کردم که دارد میخندد وخوشحال است. قاچاقچیان هفت تا تیربه او زده بودند . جای گلوله هارا که دیدم باورم نمی شد داشتم دیوانه می شدم
مادر شهید نقل می کند که :من در جلسات قرآن خوانی، شرکت کردم و قرآن تلاوت می کردم که درهمین موقع پسرم علی اصغر لباس مشکی به تن داشت. من از پوشیدن لباس مشکی پسرم تعجب کردم پسرم به من گفت بلند شو بیا برویم که من دراین موقع متوجه شدم که اتفاقی است . […]
مادرشهید نقل می کند که: پسرم شهید غلامرضا خیلی اخلاقش خوب بود، همیشه راه خدای تعالی را پیش می گرفت هنگام تاریکی موقع خواندن نمازصبح نمازمی خواند با چراغ نفتی درس می خواند می گفت که دوست ندارم اسراف شود، بدون یااللّٰه از پلکان بالا نمی آمد، هنگامی که سربازی اش تمام شد گفت می […]
مادرشهید نقل می کند که: هنگاهی که از سربازی برمی گشت شوهرم به او مقداری پول داد تا هزینه خرج راهش شود، ولی ایشان به پدرش گفت: که من به پول لازم ندارم پول را با اصرار پدرش گرفت و یواشکی زیرفرش گذاشت بدون اینکه من بفهمم وقتی درماه مبارک رمضان ایشان به جبهه رفتند. […]
ساعت ۶ بعدازظهرحرکت کردیم به جبهه خونین شهر، پشت یک خاکریز مستقرشدیم و آماده حمله هستیم که دستور برسد تا ساعت ۶ صبح اما ما همانجا مستقر بودیم اما دستوری ندادند که ما تیراندازی کنیم
ایشان اهمیت زیادی به مسائل اعتقادی و مذهبی می دادند ، اطاعت محض و بی چون و چرا ایشان از فرمایشات امام که الحق والانصاف شیفته و مرید حضرت امام بودند