آرشیو » بایگانی‌های خاطرات - صفحه ۴ از ۴ - جنت الشهدا | هرمزآباد رفسنجان

اسفند ۶, ۱۳۹۹

خاطره ای از زبان دختر شهید:

وقتی که شهید حاج باقری مجروح شدند ، مادرم خوابش را دید

اولین بار که شهید عازم جنگ شده بود قرار بود به مدت ۳ ماه در جبهه باشد که بعد از یک ماه همسر شهید در خواب میبیند…

اسفند ۶, ۱۳۹۹

در گفتگو با عباس عبداللهی:

شجاعت در وجود شهید محمدعلی محمدصادقی موج می زد

تنها کسی که از خودش رشادت نشان داد و مرا نجات داد محمد علی بود که جلو آمد و خان گفت : برو کنار ! محمدعلی گفت نمیروم و هرکار میخواهی بکن که بیل را از دست او گرفت و او هم گفت به محمد علی که اگر دیگر به تو کار دادم !!

اسفند ۵, ۱۳۹۹

ماجرای “خر بید شاه” بر روی دیوار

در سال 1357 سربازان شاه برای گشت به روستا آمده بودند و روی دیواری که روی آن نوشته شده بود "درود بر خمینی" پاک کرده و عبارت "جاوید شاه" نوشتند.

بهمن ۲۵, ۱۳۹۹

خاطره ای از زبان پدر شهید حسین خورشیدی

من بعد از رحلت امام شهید می شوم

گفت پدر من هر موقع که نماز می خوانم در پایان سلام نماز من جای و منزل خود ر ا می بینم سر به دنبال کار من نگیر من بعد از امام شهید می شوم

بهمن ۲۵, ۱۳۹۹

خاطره ای از:

مجموعه ای از خاطرات شهید سید ابوالقاسم حسینی

هنگامی که نماز می خواند چنان با خضوع ، خشوع و حضور قلب بود که باعث حیرت من می شد.