ساعت ۶ بعدازظهرحرکت کردیم به جبهه خونین شهر، پشت یک خاکریز مستقرشدیم و آماده حمله هستیم که دستور برسد تا ساعت ۶ صبح اما ما همانجا مستقر بودیم اما دستوری ندادند که ما تیراندازی کنیم
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا(۲) بر دلم ترسم بماند ارزوی کربلا(۲) کربلا یا کربلا(۲) تشنه آب فراتم ای عجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا کربلا یا کربلا(۲) بس که دامان وطن رنگین شد از خون شهید خاک ایران میدهد هر لحظه بوی کربلا آن دم تمام جبهه ها چون […]
یادداشت اینجانب محمود حاج باقری:شب یک شنبه ساعت ۸ شب بود روی تخت بیمارستان نشسته بودم که به خیالم تمام غم های عالم روی دلم را گرفته است کاش یک لحظه خواب به چشم می امد . خدا پروردگار مهربانم که در دست تو است این جسم و جانم توکل برتو دارم ای خدایا که […]