همیشه سعی می کردند در جامعه مشکلاتی که هست مثل بی حجابی خانمان را و سرکوچه نشستن های خانم ها را به من تذکر می دادند که من از این مسئله خیلی ناراحتم
در ابتدای جنگ قبل از اینکه لشکر ثارالله این نام را بگیرد که ما اولین اعزام را در آن زمان داشتیم که گردانی از کرمان عازم اهواز شد.و فرماندهی این گردان به عهده ی یکی از برادران بود که در اولین سفری که ما رفتیم فرماندهی گردان را خواستند و شهید صادقی فرمانده گردان شد
تنها کسی که از خودش رشادت نشان داد و مرا نجات داد محمد علی بود که جلو آمد و خان گفت : برو کنار ! محمدعلی گفت نمیروم و هرکار میخواهی بکن که بیل را از دست او گرفت و او هم گفت به محمد علی که اگر دیگر به تو کار دادم !!
فرازی از وصیتنامه شهید: خدایا من آب را بر امام حسین (ع) نبستم، حر را قبول کردی مرا نیز قبول بفرما»
این نامه را برای شاگردانت بخوانید و بگویید بچه ها برای سربازان و پاسداران و تمام نیروهایی که در جبهه هستند دعا کنند. که این سربازان اسلام پیروز شوند دعای بچه ها زود اثر می کند و اسلام پیروز می شود و روزی خواهد رسید که همین بچه ها سرباز می شوند