مادرشهید نقل می کند که: هنگاهی که از سربازی برمی گشت شوهرم به او مقداری پول داد تا هزینه خرج راهش شود، ولی ایشان به پدرش گفت: که من به پول لازم ندارم پول را با اصرار پدرش گرفت و یواشکی زیرفرش گذاشت بدون اینکه من بفهمم وقتی درماه مبارک رمضان ایشان به جبهه رفتند. […]
ساعت ۶ بعدازظهرحرکت کردیم به جبهه خونین شهر، پشت یک خاکریز مستقرشدیم و آماده حمله هستیم که دستور برسد تا ساعت ۶ صبح اما ما همانجا مستقر بودیم اما دستوری ندادند که ما تیراندازی کنیم
ایشان اهمیت زیادی به مسائل اعتقادی و مذهبی می دادند ، اطاعت محض و بی چون و چرا ایشان از فرمایشات امام که الحق والانصاف شیفته و مرید حضرت امام بودند
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا(۲) بر دلم ترسم بماند ارزوی کربلا(۲) کربلا یا کربلا(۲) تشنه آب فراتم ای عجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا کربلا یا کربلا(۲) بس که دامان وطن رنگین شد از خون شهید خاک ایران میدهد هر لحظه بوی کربلا آن دم تمام جبهه ها چون […]
خواب دیدم رفته ام مشهد حالا روی صحن اسماعیل طلایی (انقلاب) هستم دیدم محمد لباس مشکی پوشیده و روی آسمان درحال پرواز است
در ابتدای جنگ قبل از اینکه لشکر ثارالله این نام را بگیرد که ما اولین اعزام را در آن زمان داشتیم که گردانی از کرمان عازم اهواز شد.و فرماندهی این گردان به عهده ی یکی از برادران بود که در اولین سفری که ما رفتیم فرماندهی گردان را خواستند و شهید صادقی فرمانده گردان شد
یادداشت اینجانب محمود حاج باقری:شب یک شنبه ساعت ۸ شب بود روی تخت بیمارستان نشسته بودم که به خیالم تمام غم های عالم روی دلم را گرفته است کاش یک لحظه خواب به چشم می امد . خدا پروردگار مهربانم که در دست تو است این جسم و جانم توکل برتو دارم ای خدایا که […]
اولین بار که شهید عازم جنگ شده بود قرار بود به مدت ۳ ماه در جبهه باشد که بعد از یک ماه همسر شهید در خواب میبیند…
تنها کسی که از خودش رشادت نشان داد و مرا نجات داد محمد علی بود که جلو آمد و خان گفت : برو کنار ! محمدعلی گفت نمیروم و هرکار میخواهی بکن که بیل را از دست او گرفت و او هم گفت به محمد علی که اگر دیگر به تو کار دادم !!