حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۶ دی , ۱۴۰۳ Thursday, 26 December , 2024 ساعت ×

آرشیو » بایگانی‌های درباره شهدا - صفحه ۲ از ۱۰ - جنت الشهدا | هرمزآباد رفسنجان

“آخرین نماز” شهید غلامرضا باقری
خرداد ۱۷, ۱۴۰۰
از زبان مرحوم علی نجاری:

“آخرین نماز” شهید غلامرضا باقری

در گوشه ای نشسته بودیم. شهید غلامرضا باقری به من گفت: آیا وقت اذان صبح شده است؟ می خواهم نماز بخوانم. گفتم: در این بحبوحه زیرآتش میخواهی نماز بخوانی؟گفت: می خواهم اگر شهید شدم نمازم را خوانده باشم،

از شهادت من ناراحت نشوید و برای علی اصغر(ع) گریه کنید
خرداد ۱۷, ۱۴۰۰
خاطره زیبا از شهید پوررمضانی از زبان مادر شهید:

از شهادت من ناراحت نشوید و برای علی اصغر(ع) گریه کنید

اگر به فیض شهادت نائل گشتم اصلا ناراحت نشو. برایم گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید ، برای علی اصغر و علی اکبر امام حسین گریه کنید و مانند حضرت زینب (س) صبور و استوار باشید.

شهید محمد زینلی از عنوان و شهرت به دور بود
خرداد ۱۷, ۱۴۰۰
خاطره از زبان همسر شهید زینلی:

شهید محمد زینلی از عنوان و شهرت به دور بود

محمد خیلی با اخلاص و بی ریا بود. به هیچ عنوان دوست نداشت که از وی نامی از نظر مرتبه شغلی یا فعالیتش در جایی برده شود. حتی از اینکه ما بخواهیم چنانچه شهید شد، محلی را بنام ایشان ثبت بدهیم ناراحت می شد و توصیه می کرد دوست ندارم

اگر محمد با پای قطع شده هم بیاید من با او زندگی می کنم
خرداد ۱۷, ۱۴۰۰
خاطره ای کوچک از زبان همسر شهید محمد زینلی:

اگر محمد با پای قطع شده هم بیاید من با او زندگی می کنم

زمانی که محمد شهید شد من ۱۶ سال و اندی داشتم. شب خواستگاریم پدر و مادر و خواهر بزرگ ایشان به خانه ما آمده بودند، قرار عروسی را گذاشتند؛ محمد گفت: الان در کردستان جنگ است و من باید بروم. بعد از اینکه برگشتم عروسی می گیریم

تا لحظه شهادت شهید محمود حاج باقری در کنارش بودم
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۰
خاطره ای از کریمی ، همرزم شهید:

تا لحظه شهادت شهید محمود حاج باقری در کنارش بودم

محمود جراحتش خیلی زیاد بود به صورتی که دستش شکسته بود و استخوان بیرون زده بود و از ناحیه پهلوی راست هم جراحت زیادی داشت ران پایش هم به همین صورت و پایین پایش هم ترکش خورده بود. شدت جراحات خیلی عمیق بود

مجموعه خاطرات شهید سیدمحمود سیدآقایی
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۰
از زبان مادر و همسر شهید:

مجموعه خاطرات شهید سیدمحمود سیدآقایی

وقتی این بچه یک و نیم ساله شد پدرش را به سربازی بردند و کار من سخت تر شد. یک روز از فقر و بی پولی که بچه سر گریه افتاده بود و هیچ چیز در خانه نداشتم سراغ هرکس رفتم بی فایده بود با حالت گریه به خانه آمدم که

برای کارهای شخصی اش از ماشین بیت المال استفاده نمی کرد
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۰
خاطراتی از شهید محمد زینلی از زبان پدر و مادر:

برای کارهای شخصی اش از ماشین بیت المال استفاده نمی کرد

وقتی با ماشین به خانه می آمد ، برای کار های شخصی و یا مهمانی یا اینکه جایی برود موتورش را بر می داشت و با موتور میرفت. همه به او می‌گفتند: تو ماشین در اختیارت است آنوقت زن و بچه ات را با موتور جایی میبری؟ جوابی که می‌داد میگفت: “این ماشین با پول بیت المال تهیه شده است و حتی بنزینش با پول بیت المال است.” من هرگز نمی توانم برای مصارف شخصی ام استفاده کنم.

شهید علی عرب از زبان سردار بهرام سعیدی
اسفند ۲۵, ۱۳۹۹

شهید علی عرب از زبان سردار بهرام سعیدی

یک شب دربستان عملیات داشتیم پیش ازاینکه عملیات را شروع کنیم به میدان مین رسیدیم و برای اینکه به دشمن برسیم باید حتما ازمیدان مین عبور می کردیم تا به اون هدفی که می خواستیم برسیم.

سردار شهید محمد زینلی از سربازی تا شهادت
اسفند ۲۴, ۱۳۹۹
از زبان مادر شهید:

سردار شهید محمد زینلی از سربازی تا شهادت

وقتی که کارش تمام می شد ماشین را درخانه اش می گذاشت و برای کارهای شخصی و مهمانی رفتن با موتور می رفت. وقتی به او میگفتند ماشین درخانه هست آنوقت با موتور زن و بچه ات را جایی می بری؟ می گفت: ماشین مال بیت المال است و من هرگز استفاده شخصی نمی کنم.

خاطراتی از شهید محمود حاج باقری
اسفند ۱۵, ۱۳۹۹

خاطراتی از شهید محمود حاج باقری

یکی از پاهایش را من گرفتم و پای دیگرش را حسین گرفت تا با خودمان بکشیم. چون چهل و هشت ساعت بدون آب و غذا دیگر توانی که ایشان را کول کنیم نداشتیم.