لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه […]
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه […]
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه […]
میدونید شهیدکیه؟ اونی که عاشق واقعی میشه میدونید عشقش کیه ؟عشق اون عشقی فراتر از شماست آره عشق هرشهید فقط خداست . میدونید اهل کجاست ؟اهل آسمونه و جاش اون بالاست با زمین غریبه دوستدار خداست.میدونید چی شد که اینجوری شده ؟انگاری دیده خدا رو دل به دنیانمی بنده موقع رفتن به جبهه از ته […]
به گزارش دارالبقاء ، مراسم آغاز سال ۱۴۰۰ هجری شمسی در جوار قبور مطهر شهدای هرمزآباد برگزار شد. این مراسم ، با حضور خانواده های شهدا و جانبازان و اعضای ستاد یادواره شهدای هرمزآباد از ساعت ۱۲ با قرائت زیارت عاشورا و مرشدی مهدی ابولی اجرا شد.
بسم الله الرّحمن الرّحیمو الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین. یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال. عید نوروز و حلول سال نو را تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان، بخصوص به خانوادههای مکرّم شهیدان […]
یک شب دربستان عملیات داشتیم پیش ازاینکه عملیات را شروع کنیم به میدان مین رسیدیم و برای اینکه به دشمن برسیم باید حتما ازمیدان مین عبور می کردیم تا به اون هدفی که می خواستیم برسیم.
وقتی که کارش تمام می شد ماشین را درخانه اش می گذاشت و برای کارهای شخصی و مهمانی رفتن با موتور می رفت. وقتی به او میگفتند ماشین درخانه هست آنوقت با موتور زن و بچه ات را جایی می بری؟ می گفت: ماشین مال بیت المال است و من هرگز استفاده شخصی نمی کنم.
یکی از پاهایش را من گرفتم و پای دیگرش را حسین گرفت تا با خودمان بکشیم. چون چهل و هشت ساعت بدون آب و غذا دیگر توانی که ایشان را کول کنیم نداشتیم.
رضا گفت: نه این طور مردن خیلی صفا دارد، لذتش از جشن دامادی هم بیشتر است.