بسم الله الرحمن الرحیم در خدمت یکی از دوستان بزرگوار سردار شهید محمدعلی محمدصادقی هستیم که ابتدا از شما میخواهم خودتان را به طور کامل معرفی نمائید؟
بسم الله الرحمن الرحیم من عباس عبداللهی متولد ۱۳۳۳ و حدود ۵۳ سال سن دارم که در همان دهن آباد هم زندگی میکنم که باشهید بزرگوار دوست و شریک بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم .
شما که سال های متمادی با این شهید یار و همکار بودید بفرمایید ایشان از نظر عبادی و معنوی چگونه بودند؟
از جهت سیاسی و عبادی از هرجهت تمام و کمال بودند که هرچه من بگویم کم گفته ام ، ما بارها قبل از انقلاب که باهم کار میکردیم ، میگفت انسان باید همیشه خوبی کند و زندگی ارزش ندارد که انسان بخواهد به کسی بدی کند.
آیا در طول این همه سال دوستی و همکاری خاطره ای از ایشان دارید؟
بله ، ایشان هنوز سربازی نرفته بودند که ما باهم کار میکردیم که یک روز یکی از افراد که از خان ها (ارباب های آن زمان) بود بر اثر صحبتی به من حمله کرد و مرا بر زمین انداخت و نیز بیل را کشید که به شکم من بزند و تعداد ۲۰ نفر هم که آنجا کار میکردند ایستاده بودند و از ترس چیزی نمیگفتند و جلو نمیآمدند و جرأت هم نمیکردند که جلوی او را بگیرند ؛ تنها کسی که از خودش رشادت نشان داد و مرا نجات داد محمد علی بود که جلو آمد و خان گفت : برو کنار ! محمدعلی گفت نمیروم و هرکار میخواهی بکن که بیل را از دست او گرفت و او هم گفت به محمد علی که اگر دیگر به تو کار دادم !! محمدعلی گفت : به جهنم !با توجه به اینکه در آن دوره اگر میخواستی کاری بدست آوری میبایست انقدر خوش آمد به کسی بگویی تا کسی کاری به تو بدهد .. که همان روز عصر به آن فرد گفت من دیگر سر کار تو نمیآیم .
ایشان در آن زمان که این حادثه اتفاق افتاد چند سال داشتند ؟
محمدعلی حدود ۱/۵ تا ۲ سال از من بزرگتر بود که حدود ۶ ماه بعد از آن به سربازی رفت که فکر کنم سال ۱۳۴۰ بود
شخصی که به شما حمله کرد چه کاره بود ؟
یکی از خوانین (اربابان) بود
شما در درگیری بین محمدعلی ورئیس پاسگاه وقت بودید ، بفرمایید جریان چگونه بود؟
ما با هم در مغازه کار میکردیم ، گاهی محمد علی به من میگفت عباس اگر چیزهایی که در دلم اثر کرده بخواهم انجام دهم بااین ها درگیر میشوم که من همیشه به او میگفتم : محمد علی اگر میخواهی کاری بکنی بکن ولـی بااینها درگیر نشو .او همیشه میگفت که من وارد کارهای انقلاب میشوم که یک روز هم ما داشتیم داخل مغازه کار میکردیم که ماشین پاسگاه آمد و شروع کرد به کندن عکسها ، به مغازه صادقی که رسید یکی از سرباز ها دستش را بلند کرد که یکی از عکسها را بکشد و رئیس پاسگاه هم رو کرد به ما و پرسید : این عکس ها را چه کسی زده!؟ ماهم در جواب گفتیم نمیدانیم و رفت کنار تیربرق و با سرنیزه شروع کرد به کندن عکسها که عکسی کنده نشد و عصبانی شد و گفت : عکس هرکه را میرسند به دیوار میزنند و توهینی کرد ! محمدعلی با شجاعت با آچاری که در دست داشت به شکم رئیس پاسگاه زد که او هم به محمد علی حمله کرد که سرباز ها هم از داخل ماشین پایین آمدند و به طرف او آمدند ، من هم از پشت کمرش را گرفتم و یکی هم اسلحه اش را گرفت و محمدعلی هم از روی دیوار پرید آنطرف و درحالی هم که میرفت میگفت من بالاخره چند نفر از این ها را اگر شده با همین پیچ گوشتی نابود میکنم که مردم چهارراه را بستند وجلوی نیروهای پاسگاه را گرفتند و آنها مجبور شدند از راه دیگری به شهر بیایند که تا ۱۵ روز هر روز به مغازه میآمدند که او را دستگیر کنند و او هم هر شب می آمد و ما نصیحتش میکردیم که سر به سر اینها نگذار و محمدعلی اولین کسی بود که این حرکت را نشان داد و از آن روز به بعد هر روز مردم بیدار تر شدند و هرروز در هرمز آباد این برنامه ها تکرار شد تا انقلاب !و او هر شب میگفت که من فردا به مغازه میآیم ولی ما نمیگذاشتیم که از همانموقع که دکان بسته شد تا بعد از انقلاب که به سپاه رفت و دیگر مغازه را باز نکرد .او براستی مرد اول منطقه بود که در کارهای دولتی مخصوصی همیشه و هرزمان که میدید ظالمی میخواهد به کسی ظلم کند به مردم کمک میکرد حتی یکبار که میخواستیم امتیاز برق بگیریم به یکی نمیخواستند برق بدهند که اون هم بیرون آمد و گفت : اگر به او برق نمیدهید من هم نمیخواهم که آن فرد دید کارها بهم میریزد گفت چشم و برگردید که برق میدهم ، او با تمام قدرت گفت که شما میخواهید مثل آن رژیم رفتارکنید ، میبینید که یک نفر فقیر است نمیخواهید بدهید اما به من می دهید.
شما که مدت زیادی با ایشان همکار بودید برخورد ایشان با مشتری ها چگونه بود !؟
خیلی خوب بود حتی اگر کسی به مغازه میآمد و میگفت که موتور مرا درست کن و من پول ان را الان ندارم که بدهم ، او میگفت اشکالی ندارد هرزمان که داشتی بده بعضی وقتها هم از کسی که پولی نداشت قیمت وسیله را میگرفت و بابت کارش از او دستمزدی نمیگرفت و خیلی وقت ها برای کسانی که میدانست واقعا ندارند حتی خودش مجانی درست میکرد .
خیلی ممنون و متشکر امیدوارم در کارها موفق باشید ، از اینکه در مصاحبه شرکت کرده اید متشکرم والسلام
ثبت دیدگاه