بسم الله الرحمن الرحیم
و اعدوا لهم مستطأتم من قوه و رباط الخیل ترهبون به عدوالله وعدوکم
برای مبارزه با دشمنان آنچه را توان دارید از آلات جنگی و اسباب سواری مهیا کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید (سوره انفال، آیه ۶۰)
در حال سلامتی وصیت نمودم که اینجانب اصغر میمندی اگر چنانچه خداوند تبارک و تعالی رضا شد که جبهه بروم و به یاری امام زمان و نایب بر حقش خمینی بت شکن روانه جبهه شدم و به ملکوت اعلی رسیدم از خداوند بزرگ می خواهم که ای خدای مهربان مرا ببخش و بیامرز و این جان ناقابل را از من قبول کن. خدایا تو را شکر می کنم که شربت شهادت این بنده حقیر و گناهکار خود را در راه خودت به من ارزانی داشتی و این تنها سعادت من بود که شهادت را افتخاری بدانم و همین طور هم شد طبق آیه کریم «ان الله اشتری من المومنین و انفسهم الجنه» بدرستی که خداوند خرید از مردم جان و اموالشان را و در عوض به آنها بهشت و بهترین سکنا را به آنان ارزانی داشت. مهمترین سعادت انسان این است که در کوچکترین زمان وسیله خود بالاترین و ارزشمندترین ارزشها را بگیرد. برادران و خواهران من وصیتی به کسی ندارم. خداوندا تو شاهد بودی که با تعهدی که با تو بستم و با این آزادی بستم خود این راه را انتخاب کردم و ای خدای بزرگ تو هم قبولش فرما وهمگی شما خواهران و برادران و مخصوصاً همسنگر هایم را به خداوند بزرگ میسپارم ولی این را از شما می خواهم که انسان می میرد به هر درد و مرضی، ولی بهترین راه مردن این است که در راه خدا به شهادت برسند که هم در این دنیا و هم آن دنیا پیش خداوند مقامی بالا داشته باشید سلامم را به پدر و مادر و دو خواهر مهربانم می رسانم و امیدوارم که مرا از روی خلوص ونیت پاک ببخشید زیرا من شما را اذیت و ناراحت کردم و چون بچه بودم نمیدانستم، امیدوارم که عفو کنید. و شما داماد عزیز هرچه کردی از پدر و مادرم خوب مواظبت کنید و نگذارید آنان در هرمزآباد تنها و غریب باشند و خواهر از گرسنگی در خیابان روانه شود و از داغ برادر بسوزد و یادی از برادر کند که آن موقع دیگر برادری ندارد. قسمت این بود که از خداوند شانزده سال عمر بگیرم و پایم در سیمهای موتور رود و طوریم نشود و در راه فی سبیل الله کشته شوم اگر من شهید شدم مبادا خواهرم را سرزنش کنید و آنان را دعا کنید که مثل برادرت سر به سینه خاک بگذارید چون من هم آن روزی که عید بود همراه هم به رفسنجان آمده بودید بویی حس کردم که دامادمان آمده و دارد لباسهای شهادتم را خریداری می کند. آری ای داماد عزیز آن خدایی که بالای سر ماست می دانست که تا آخر درویش میمندی باید فرزندی داشته باشد صفورا و (ناخوانا) امیدوارم که ناراحت نشده باشید. داماد جان محمد و (ناخوانا)خواهر عزیز صفورا من تا آخر جنگ اسمم را نوشتم و ممکن است تا آخر جنگ به خانه برنگردم. حرف زیادی زدم و خیلی وقت شما را گرفتم. امیدوارم که ناراحت نشده باشید و موقع نماز همینطور که در ۴۰۵ کیلومتری کربلا هستیم دعا می کنم که نصیب شما شود و همچنین دعا کنید ما پیروز شویم.
ای برادران شما اسلحه از دست افتاده من هستید و تا آخرین قطره خون خود طرفداری خود را از انقلاب اسلامی و امام امت اعلام کنید و جلو هر فسادی را بگیرید. برای من دعا کنید که خداوند این هدیه ناقابل را از ما قبول کند و در این صف شهدای کربلا محشور فرماید. وصیتی ندارم فقط هر بد و نیکی از من دیدید از دل جان ببخشید و چند کلمه ای با پدر و مادرم صحبت کنم.
مادرم، سلام با چه روحیه ای از تو تشکر کنم که این نعمت خداوند به من بخشیده ای در دامنت بزرگ شدم و تمام رنجهایی را که برخود تحمل آوردی و مرا بزرگ کردی تا اینکه چند سال از تو دور شوم که باسواد شوم و به کلاس دوم راهنمایی رسیدم ولی تو از من هنوز از من ثمره میخواستی که موقعیت زمان به من چنین اجازه ای را نداد و صدای هل من ینصرنی امام حسین مرا بخود جذب کرد اجازه نداد که در خانه بنشینم و. مادر تو بابت من بسیار سختی کشیدی و مرا بزرگ کردید اما امیدوارم که مرا ببخشید و امید که عفو کنید و از خداوند می خواهم که شما را از من راضی کند و صدای رهبر خمینی به من اجازه نداد که در این دنیایی عالم خوشگذران باشم و به ندای امام لبیک گفتم و با پای در رکاب و کتاب قران مکتب اسلام و یاورم رسول خدا و رهبر خمینی به میدان رفتم و از خداوند آرزو کردم که ایمانم را استوارتر شجاعتم را بهتر و اسلحه ام را برانتر گردان تا دشمنان را همچون قطره های باران به زمین بریزم و می دانم ای پدر و مادر من، خوبی چندانی به شما نکردم اما از شما میخواهم از روی خلوص ونیت پاک مرا ببخشید و سلام مرا به همه همکلاسیهایم و هم سنگرهایم میرسانم و آنان را به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم که دوستانم مرا ازروی نیت پاک ببخشند و به تمامی همسایگان و قوم و خویشان خود سلام گرم مرا برسانید.
در ضمن هر شخصی که وصیت نامه مرا خواند ابتدا اشکالات آن را تصحیح یا برطرف کند متشکرم و حق دارید نکاتی را که اشتباه نوشتم برطرف کنید و در آخرسخنانم میخواهم که از خواهر کوچکترم خوب مواظبت کنید و سلام و بعد خداحافظی مرا از همه بچه های دایی ام و داماد عزیزمان و خواهر و همه اقوام و دوستان برسانید. دوستدار شما اصغر میمندی
ثبت دیدگاه